پنج سؤال برای ارتباط بهتر با دادهها
در این مطلب به پنج سؤال مهم میرسیم که به هنگام طراحی یک گراف یا نمودار باید از خودمان بپرسیم. اگر میخواهیم مطلبی را به خوبی به دیگران توضیح دهیم پرسیدن این سؤالات بسیار مهم است. اختصاص وقت کافی به این جزئیات موجب بهبود ارزش شما به عنوان متخصص داده خواهد شد.
پیش از ورود به این سؤالات بد نیست موضوع دیگری مطرح کنیم. آیا تا به حال پیش آمده که گرافی را فقط به قصد درخواست اطلاعات بیشتر طراحی نموده باشید؟ به عنوان مثال چند لحظه نگاهی به این نمودار بیندازید:
من با گرفتاریهای این طراح ناشناس همدردی می کنیم. در مشاغل قبلی بارها نمودارهایی طراحی نمودهام که شبیه به این بودهاند و به دلیل نیاز به اطلاعات بیشتر برای تکمیل، بیفایده و ناتمام باقیمانده اند. کم کم به این نتیجه رسیده بودم که نمودارهای من می بایست نکات جالب توجهی برای کسانی که آنها را برای بار اول میبینند به همراه داشته باشد. سؤالاتی که در ادامه مطرح میکنیم و به بحث در مورد آنها میپردازیم به شما کمک میکند تا به چنین دیدی در نمودارها برسید.
سؤال اول: چه عناصری را میتوان حذف کرد؟
ابزارهای تصویرسازی دادههای ما منابع متنوعی از به هم ریختگی های بصری را در خود دارند که برای ما ضروری نیستند. این موارد به ظاهر جزئی مانند مرزها، جدول بندی ها، برچسبهای اضافی داده ها، نمادها و محل قرارگیری عنوان میتواند به نمودار ما ظاهری پیچیدهتر از آنچه واقعاً هست بدهد. دوباره نگاهی به نموداری که در ابتدای این مطلب نشان دادم بیندازید. کدام عناصر در این نمودار قابل حذف می بود؟
به شخصه ترجیح میدهم مرزها، جدول بندی ها و برچسبهای عددی را حذف کنم. هم چنین میتوانم نمادها را مستقیماً بعد از دادهها قرار بدهم که این باعث میشود درگیری ذهن بیننده برای جلو و عقب رفتن روی لیبل هر دسته و گراف به حداقل برسد. در نهایت ترجیح خود من این است که عنوان چارت را در سمت چپ قرار دهم به جای قرار گرفتن عنوان در وسط. انجام این تغییرات باعث میشود که نموداری تر و تمیز تر و سازمان یافته تر به لحاظ بصری داشته باشیم.
در مورد حذف عناصری که موجب ایجاد ارزش برای ما نمی شوند، در ادامه و در مقالات دیگری هم به بحث خواهیم پرداخت. این قدمها در برنامهای مانند اکسل شاید کمتر از ۵ دقیقه زمان ببرد اگرچه شاید بار اول بیشتر وقت صرف آن کنیم. توجه داشته باشید که چطور چند تغییر ساده موجب سادهتر شدن گراف ها خواهد شد – تصور کنید چطور میتوانید تاکتیکهای ذکر شده در اینجا را در کار خود پیادهسازی کنید.
سؤال دوم: آیا از رنگها به صورت هدفمند استفاده می کنم؟
برای ایجاد توضیحات بصری بیشتر و بهتر، عادت استفاده از رنگ به نحو هدفمند و مؤثر بسیار مهم است. اگر رنگ با فکر و اندیشه مورد استفاده قرار بگیرد مهمترین تأثیر را در جلب توجه مخاطب و کمک به تصمیم گیری های او ایفا خواهد کرد.
یک راه برای توجه به این اهمیت، آن است که ابتدا خروجی نمودار را بدون اعمال هر گونه رنگ مشاهده کنید. مثلاً کل نمودار با یک رنگ خاکستری واحد تصویرسازی شود.
وقتی رنگ حذف میشود توجه کنید به اینکه خط بالای نمودار تمایز خود را از میله های نمودار از دست می دهد. شاید این به ما چنین برداشتی بدهد که میتوان این نمودار خطی را از بالای میله ها حذف کنیم چرا که ارتفاع هر میله خودش اطلاعات مورد نیاز ما را نشان می دهد. در صورتی که نیاز به وجود این خط و نشان دادن روند کلی تغییرات حس میشود بهتر است خط با رنگ دیگری متمایز شود. در مرحله بعدی به این نکته توجه کنید که ما در هر میله با بازه های زمانی مختلفی سر و کار داریم که میشود با رنگهای مختلف آن را نشان داد.
شاید بخواهیم مخاطب درک کلی تری از افزایش و کاهس نسبی در میزان و نوع خرید داشته باشد بنابراین میشود از رنگها برای این تمایز استفاده کرد.
حتی میشود از شدت رنگها هم برای تغییرات زمانی بسته به نوع خرید استفاده نمود.
قطعاً تغییرات دیگری هم میتوان بسته به نیاز خود و تأکید بر اطلاعاتی که میخواهیم به مخاطب برسانیم اعمال کنیم. به همین ترتیب باید ببینیم چه میخواهیم به مخاطب برسانیم و چه تغییراتی در این زمینه مورد نیاز است.
سؤال سوم: سادهترین چیزی که در نمودار من دیده میشود چیست؟
دادهها را میتوان به روشهای مختلفی تصویر سازی نمود و معمولاً انتخاب بهترین چارت برای استفاده کاری بسیار پیچیده است. ما هم چنین گاهی تجربه مخاطب خود را نیز در این فرایند دخیل میکنیم و این سبب میشود تا حجم زیادی از اطلاعات در یک گراف واحد جمع شود به امید اینکه به هر سؤال احتمالی پاسخ دهد. به جای اینکه نمودار خود را تبدیل به چاقوی سوئیسی کنید، میشود دیدگاههای مختلفی در مورد دادههای واحد ایجاد نمود و بررسی کرد که کدام یک از این دیدگاهها به بیننده امکان مشاهده و تصمیم گیری در مورد ویرایش مناسب مخاطب را می دهد.
اولین کاری که در این زمینه انجام میدهم تقسیم دادهها به دو گراف است. یادمان باشد که نحوه نشان دادن روند کلی مؤثر تر از لایه بندی آن به میله های مختلف است. به جای آن بهتر است از یک نمودار خطی مجزا برای روند نزولی در گذر زمان استفاده کنیم.
یکی از مزایای نشان دادن یک جزء به صورت مستقل در هر بار این است که فضای بیشتری برای اضافه کردن کانتکست از طریق توضیحات تکمیلی می دهد. در ادامه میتوانیم روشهای مختلف تصویرسازی از افت انواع مختلف خرید را در این مثال ببینیم. وقتی از نمودار میله ای استفاده میکنیم سادهترین چیزی که به چشم میآید بررسی روند نقدینگی است چرا که امکان بررسی در محور ایکس به سادگی وجود دارد. با این همه برای بررسی وضعیت یک سری ۱۲ ماهه کار در این نمودار کمی دشوارتر میشود چرا که هیچ خط پایهای برای این بررسی دیگر وجود ندارد.
اگر بخواهیم مخاطبان هر سری را به صورت مستقل مقایسه کنند میتوانیم نمودارهای خطی را در کنار یکدیگر تصویرسازی کنیم.
اگر تغییرات ماه به ماه اهمیت کمتری داشته باشد میتوان فقط نمودار اولین و آخرین ماه را به صورت نمودار رشد شیب برای درک تغییرات تصویرسازی کرد.
یک راه دیگر آن است که اگر ترکیب نسبی عوامل، مورد توجه ما است میشود نمودار افقی به فرم زیر ایجاد نمود.
در اینجا چهار روش متفاوت برای تصویرسازی از اطلاعات مربوط به افت میزان خرید را به شما نشان دادیم. همانطور که مشاهده شد در عین حال که تنها گزینه های شما این چهار روش نیستند، اما میتوان به این درک رسید که هر کدام از این نمودارها بسته به اینکه میخواهیم مخاطب مان چه چیزی را به سهولت در این نمودارها پیدا کند قابل استفاده خواهد بود.
سؤال چهارم: مخاطب من در قبال این اطلاعات باید چه کند؟
به هنگام ارتباط گرفتن با دادهها همیشه در نظر داشته باشید که این اطلاعات قرار است در خدمت کدام هدف وسیعتر باشد. اغلب اوقات ما به بستر موضوع فکر نمیکنیم (که با توجه به جهان فعلی که همیشه پروژه ها با ضرب الاجل همراه است و محدودیتها و سیاستهای سازمانی در آن وجود دارد اتفاقی قابل درک است). به جای آن، سعی میکنیم تصویری را که برای تحلیل دادهها به آن عادت داریم، به مخاطب تحمیل کنیم به امید اینکه آنها هم به نتیجهگیری مشابه با ما برسند.
یک استراتژی برای در نظر گرفتن بستر موضوع، ایجاد یک ایده بزرگ است. این تمرین فکری شما را وادار میکند ت در مورد آنچه برای مخاطب شما در خطر افتاده و کاری که باید انجام دهند فکر کنید و به شما یک دستور العمل توجیه پذیر و دقیق به دست می دهد. سپس این دیدگاه تبدیل به راهنمای شما برای ارزیابی هر گراف خواهد شد: آیا این دید به تقویت هدف بالادستی کمکی می کند؟
اگر چه ما همیشه نسبت به بستر اصلی پشت طرح و ایده آگاه نیستیم، اما به عنوان مثال، با توجه به مورد تحلیل خریدها که در بخشهای قبلی به آن پرداختیم، بیایید فرض کنیم که مخاطب یک مدیر ارشد محصول تازه کار است که به دنبال تدوین استراتژی تبلیغاتی سال آینده است و نیاز به درک تغییرات اخیر در بازار دارد. برای این منظور، ایده بزرگ ما چیزی به شکل جمله زیر خواهد بود:
جبران ۲۴درصد افت فروش ناشی از کووید۱۹ و افزایش سهم بازار در سال آینده، با در نظر گرفتن اینکه مشتریان چه انتخاب هایی برای نوع خرید خود دارند و اعمال آن در استراتژی تبلیغاتی جدید.
کاری که مخاطب من باید انجام دهد استفاده از این درک جدید برای تغییر نوع خرید برای تدوین استراتژی تبلیغاتی آینده است. با تعریف گام بعدی، حالا میتوانم انتخاب کنم که کدام نوع گراف به بهترین شکل افراد را به سمت این تصمیم سوق می دهد. من گزینه گراف خطی را برای نشان دادن میزان افت کلی فروش در طول زمان انتخاب میکنم و در کنار آن نمودار افت شیب را برای تأکید در تغییر نوع خرید نیز نمایش می دهم.
آیا کار تمام شده؟ در عین حال که گراف ها تصویر تر و تمیزی ارائه میدهند اما هنوز هم پاسخگوی ابهام کسانی که برای اولین بار با این نمودارها روبرو میشوند نیست. برای کاهش ابهام ها بخش بعدی این سلسله مطالب را نیز مطالعه کنید تا بتوانید تصویری قانع کننده به مخاطب ارائه نمایید.
سؤال پنجم: چطور کلمات مؤثر را به کار ببریم
در تصویرسازی از دادهها، کلمات میتوانند بیش از آنچه به نظر میرسد قدرتمند باشند. موقع طراحی گراف ها، متن هایی که در این گراف به کار میرود شامل برچسب محورها، توضیح عناوین جداول، توضیحات تکمیلی و زیرنویس ها به همراه روش مربوطه و فرضیات آن است. هیچ وقت تصور نکنید که آنچه به نمایش در میآید به خودی خود گویا است، بلکه ذهنیت پیشفرض شما باید این باشد که زمینه مهم این گراف را باید توضیح دهید تا مخاطب مجبور نباشد در مورد آنچه میبیند حدس بزند.
فهم معنا و منظور گراف ها را به عهده مخاطب نگذارید. بهتر است عادت کنید به اینکه برداشت اصلی از این نمودارها را در قالب کلمات در محلی چشمگیر قرار دهید. عناوین مؤثر در اسلاید ها یک استراتژی برای اطمینان از این نکته است که نکتهای جا نمانده باشد. علاوه بر این از زیرنویس ها و توضیحات هم برای کمک به مخاطب به منظور درک تصاویر استفاده کنید.
اگر بخواهیم به مثال خودمان برگردیم، فرض کنید که مخاطب من به دنبال خلاصهای از یافته های مربوط به یکی از اسلاید ها است. یک نمای تک صفحهای به شکل زیر میتواند به او کمک کند. این میزان از متن بهترین کمک به مخاطب است تا بتواند منظور را دریافت نموده و به دیگران هم انتقال دهد.
وقتی آلمان های غیرضروری را حذف می کنید، از رنگها به شکلی معنادار استفاده میکنید، این فرایند را در گراف های مختلف استفاده میکنید، هدف و زمینه وسیعتر و اصلی پروژه را مد نظر قرار میدهید و از متن برای عدم سوتفاهم در متن استفاده میکنید نتیجه کار واضح تر خواهد شد. برای اینکه کار خروجی شما ارزش بیشتری برای سازمان داشته باشد، همیشه این پنج سؤال را از خود بپرسید. دفعه بعدی که میخواهید یک گراف را برای سازمان طراحی کنید، اگر دچار محدودیت زمان هستید، بیش از هر چیز به سؤال دوم و چهارم فکر کنید.
ارسال نظر